مروری بر خاطرات2
اولین باری که میخواستم برم سونو... پسر مامان ، یادمه اولین باری که میخواستم برم سونو تا ببینم تو سالمی یا نه چقدر اضطراب داشتم ، بابا هم همینطور هر دومون باور نداشتیم که خدا خودش تو رو به ما داده و خودش از تو حفاظت میکنه در تاریخ 4/3/92 اولین بار رفتم سونو و از دکتر پرسیدم که قلبت تشکیل شده یانه ، اولش خانم دکتر گفت نه و وقتی نگرانی منو دید دوباره سونو کرد و اینبار گفت قلب نازتو دیده با شنیدن این خبر نمیدونی چقدر آرامش گرفتم تو اون تاریخ تو 6 هفته و 1 روزت بود و درست اندازه یه لوبیا بودی واسه همین اسمتو تو اون سونو گذاشتم لوبیای من ! وقتی شنیدم قلب کوچولوت میتپه از خدا خواستم فرزندی سالم و ص...