مروری بر خاطرات 5
جیگر ناز مامان در تاریخ 9/7//92وقتی هفته 25 بودی...
جیگر ناز مامان
در تاریخ 9/7//92وقتی هفته 25 بودی کم کم شروع کردیم به خریدن وسایلی که مورد نیازت میشه و چقدر من ذوق داشتم تو رو هرچه زودتر تو اونوسایل ببینم و بخورمت
در تاریخ 18/8/92 وقتی هفته 30 تموم شد رفتم سونو تا ببینم درچه حالی ؟
اونجا فهمیدم هزارماشاله بزرگ شدی و شدی 1520 گرم اما هرچی حساب میکردم میدیدم تا بخوای بیای فوقش بشی 3 کیلو !
ولی بعدش با خودم گفتم مهم اینه که سالم باشی وسلامت و ناز نازی بیای پیشمون !
هرچند انتظار کشیدن خیلی سخته ولی اگه این انتظار شیرین باشه میشه تحملش کرد و من هر روز و هر هفته رو با اشتیاق میشمردم تا روزها بگذره و شاهد اومدنت باشم تا حالا که 36 هفتت داره تموم میشه و دیگه چیزی نمونده تا اون روز!
خیلی خوشحالم از اینکه خدا تو این دوران کمک کرد و مراقب تو بود و خوشحال تر اینکه تو گل پسر مامان چقدر رعایت حال من کردی و اصلا اذیتم نکردی
انشاله اگه خدا بخواد فردا میرم دکتر تا تاریخ اومدنتو بهم بگه و احتمالا هفته بعد آخرین سونو!
دعا میکنم این مدت کم باقیمونده هم به سلامت بگذره و همه چی ختم به خیر بشه!