متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

متین ، فرشته آسمونی من

انتظاربه سراومد!

1393/2/19 18:38
435 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا به خاطر همه ی چیزهایی که دادی و ندادی توراهزاران بارسپاس!

خدایا به خاطر این هدیه آسمانی که یکباره دنیای یکنواخت زندگی ام رارنگ و رونق بخشید توراهزاران بارسپاس!

خدایا هرچه سرشکرو تعظیم دربرابرآستانت بگذارم بازهم کم است و ناچیز...

تورابه عظمت درگاه قدسی ات این هدیه ات رانصیب همه مادران منتظر بفرما و هیچ زنی رادرحسرت داشتن این هدیه زیبایت قرارنده

آمین یا ربالعالمین

7.gif

http://zibasaz.niniweblog.com/

سلام پسرقشنگم'پسرنازم'شیرینم...

عشق من ، متینم

بالاخره بعد ازسه چهارسال چشم انتظاری و نه ماه انتظار دیدنت بالاخره چشممون به دیدن روی زیبات روشن شد

پسرم چقدر دلم میخواست مناسبت اومدنت همزمان باشه با آغازامامت امام زمان یعنی شنبه 21 دی ولی انگارعوامل دست دردست هم گذاشته بودن که این خواسته عملی نشه اماخداخیلی مهربون تراز این حرفاست و بعدش امام زمان 'چراکه تو نذرجشن نیمه شعبان مامان جونت هم هستی و من دوسالیه به خاطر اومدنت کیک تولد میخرم و میارم تو جشن باشکوه نیمه شعبان مامان جونت'آره عزیزم خداحرف دلم روشنید و شما درست بعد از اذان مغرب روز جمعه 20 دی به دنیا اومدی که مصادف بود با شروع جشن آغاز امامت امام زمان!و خصوصا اینکه روزجمعه هم به دنیا اومدی!

پسر گلم 'اصلا روز جمعه فکر نمیکردم اون روز تو رو میبینم'بعد از خوردن ناهار درد زیادی زیردلم احساس کردم و بعد یهویی دیدم کیسه آبم ( همونی که شمانه ماه داشتی توش شنا میکردی) پاره شد'بابا خیلی دستپاچه شد و زنگ زد اورژانس و بعد مارفتیم بیمارستان 'البته اونقدر اومدنت غافلگیرکننده بود که نه تونستم به خودم برسم نه اینکه نمیدونستم چه احساسی ازخودم نشون بدم 'بترسم ؟شادباشم یا...

وقتی من داخل اتاق زایمان رفتم مامان جون و باباجون و دایی و خاله و عمه هات اومده بودن'تقریبا 45 دقیقه تا یکساعت طول کشید دکتربیاد و وقتی داشتن منوآماده میکردن یکم ترسیده بودم اما خودم رو سپردم به همونی که توروبه من داد!

ازوقتی جلوصورتم پرده کشیدن تا تو به دنیا بیای 5 دقیقه هم طول نکشید و من اصلا نفهمیدم کی دکتر شروع بکار کرده بود وقتی صدای گریتو شنیدم واقعانمیدونستم چه حسی دارم ولی هرچی بود میدونستم حس شیرینیه و من لحظه شماری میکردم ببینمت'دکترو پرستاراکه همون لحظه تورو دیدن هزارماشاله گفتن و دل منو حسابی برده بودن

تا خانم پرستارتمیزت کنه و من ببینمت فکرکنم پنج دقیقه طول کشیدو چقدر حسم قشنگ بود اون لحظه ای که دیدمت و اگن لحظه ای که صورتتو آوردن جلو و زدن به صورتم و من بوسیدمت!

ولی با اون حالم داشتم فکرمیکردم شبیه کی هستی و یکم این حس ذهن من مشغول کرده بودبعدش گفتم ایباباحسین خیانتکار این بچه فکرکنم بیشتربه تورفته 'البته همه گفتن چشم و ابروو لبت به من رفته و حالت کله و پیشونی و بینی و موهات به بابات رفته!

البته تو این 4 روز که هی داری تغییرمیکنی و مطمینا حالاحالاهانمیشه قضاوت کرد که به کی رفتی ولی به هرکی رفتی ازنظرما و اطرافیانمون خیلی نازو قشنگی گلم!

اون لحظه ای که دیدمت خدارو هزاران بار شکر کردم به خاطر سالم بودنت 

شماگل پسر مامان و قندو عسل بابا ساعت 17:57دقیقه عصر روز جمعه 92/10/20 مصادف با هشتم ربیع الاول بعد از اذان مغرب همزمان با اعلام تبریک و شادباش آغاز امامت امام زمان پا به این دنیاگذاشتی'انشاله خدااین دنیاروهم تکه ای از بهشت واست قرار بده و دنیا همیشه به کامت باشه و رزق و روزیت فراوون باشه و هرچی ازخداطلب کنی خداواست فراهم کنه 'انشاله که دلت همیشه باخداباشه که اگه اینطورباشه دنیا همیشه به کامته و آخرتت انشاله به نحو احسن واست فراهمه!

گل پسرم انشاله خداپشت و پناهت 'امام حسین و حضرت ابوالفضل همراهت و امام زمان یار و پناهت باشه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

سمیه
24 دی 92 19:46
الهی آمیـــــــــــن (این مال دعاهای خوب اولِ نوشته ت بود) مرجان جان خیلی قشنگ نوشتی دلم هوس کرد امیرطاهام زودتر بیاد بغلم انشاالله که آقا متین عزیزت ادام دهنده راه حضرت علی و همراه و همدوش امام زمانمون باشه
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
ممنون سمیه جونم'انشاله بچه هامون صالح و متدین تربیت بشن و رهرو راه ایمه و امام زمانشون باشن متین بیصبرانه مشتاقه روی ماه امیرطاهاتو ببینه بووووووس
مسافر
26 دی 92 11:40
مبارکهههههههههههههههههههههههههههههههههه چقدر خوشحال شدم وقتی بعد از کلی وقت سر زدم به تاپیک خریدای سیسمونی و آدرس وبلاگتون رو پایین امضاتون دیدم و با دیدن وبلاگتون متوجه شدم نینی نازتون به دنیا اومده خدا براتون نگهش داره ان شا الله یار امام زمان باشه دعا کنید خدا به همه اونایی که منتظرن از جمله من نینی های ناز و سالم و صالح بده
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
سلام عزیزم'ممنون ازاینکه به وبلاگ پسرم سرزدی'موقع زایمان واسه همتون دعاکردم'انشاله به زودی زود خدا یکی ازفرشته های نازشوبزاره تو دلت و دوباره بیای توجمع مامانای باردار!ازرحمت خداناامیدنشو'به خودش توکل کنعزیزم ازو
نرگس
7 بهمن 92 11:56
سلام مرجان جان ممنون بابت دعاهای خوبت نمیدونم میتونم عکس بزارم یا نه ولی سعیم رومیکنم
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
سلام نرگس جون انشاله که به سلامتی زایمان کنی و سرفرصت عکسش رو هم بزاری