متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

متین ، فرشته آسمونی من

بعد از تاخیر سه ماهه

1393/8/9 21:48
1,145 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان ، چقدر دلم تنگ شده بود واسه نوشتن و گفتن برای تو...

امروز جمعست ، 9 آبان 93 ، مصادف با 6 محرم و روز جهانی حضرت علی اصغر (ع) ( اولین جمعه ماه محرم )

و اما ...

عزیزکم هر چند گذشت ولی ورودت رو به ماههای 8 و 9 و 10 تبریک میگم

 

http://zibasaz.niniweblog.com/

 

پسر شیرینم سلام ، 3 روز دیگه تقریبا 4 ماهه که واست ننوشتم ، چقدر تو این چهار ماه بزرگ شدی و کارها یاد گرفتی و تغییر کردی 

بعد از غلت زدنات و دور خودت چرخیدنات ، یکجا می ایستادی و دست و پاهاتو بلند میکردی ، تو این حالت خیلی مونده بودی ، بعدش سینه خیز رفتنو یاد گرفتی و اونقدر شیرین و سریع اینکارو میکردی که جز دیدن و لذت بردن نمیتونستیم کار دیگه ای بکنیم ، با دیدن سفره ی غذا سرعت خودت رو به حداکثر میرسوندی

پایان 7 ماهگیت :

وزن9 کیلو       قد :70 سانتیمتر       دور سر :44/5 سانتیمتر

دقیقا تو 7 ماه و 6 روزگی اولین دندونت دراومد ( دندون پایین ) که زمانی که داشتی دست دایجون مهربونتو گاز میگرفتی متوجه شد و با خوشحالی به ما گفت و اون روز ما خونه مامان جون بودیم دو روز بعد دندون کناریشم نمایان شد 

بعدش بازم یه روزی که خونه مامان جون بودیم یهو چهار دست و پا رفتنو شزوع کردی و منو ذوق زده کردی که این حرکتت هم تو 8 ماه و دو روزگیت اتفاق افتاد

تو همین ایام کله پا شدنو یاد گرفتی و به صورت سروته همه جا رو دید میزدی

تو 8 ماه و نیمگی وسایلو میگرفتی و بلند میشدی و الان میشه گفت و بلند شدن تبحر پیدا کردی ، انگار عجله داری واسه راه رفتن عزیزم

اینم بگم علاقه ی وافری به تلفن داری و تا تو دستم میبینیش هرجاکه باشی خودتو بهش میرسونی و با صداهای مختلف و نق و نوق به من میفهمونی که میخوای اونو ، و الانم چمد هفته ایه که میگم الو کن گوشی رو میبری سمت گوشت

عزیزم یه عادت با حال و دوست داشتنی داری و اونم اینه که وقتی میخوای بخوابی به محض اینکه بزاریمت رو پامون و بهت بگیم لالا دستاتو میزاری زیر سرت

دقیقا تو پایان 9 ماهگی دندون بالاییت مشخص شد و بلافاصله دندون کناریشم دراومد، الان پسر گلم 4 تا دندون داره ، دوتا بالا و دوتا پایین

پایان 9 ماهگی :

وزن :9کیلو و 950 گرم               قد : 74                  دور سر: 47

همچنان به صدای اذان و قرآن علاقه ی زیادی داری و تو هر حالتی که باشی میخکوب میشی ، با شنیدن آهنگهای شاد دست میزنی و با تکونای شدید خودت میزقصی ، نزدیک 8 ماهگیت ب ب و مه مه میگفتی و کم کم و به مرور زمان این حرفات به بابا و ماما تبدیل شد و نزدیک به 9 ماهگیت هم دد گفتنو شروع کردی

و یه اتفاق مهم :

پایان 7 ماهگیت در تاریخ 18 مرداد 93 پسرخاله عزیزت رادین به دنیا اومد ، رادین کوچولو یک هفته ی بعد 3 ماهش تموم میشه

علی کوچولو هم خیلی ناز و خوردنی شده ، اونم 3 روز دیگه 6 ماهش تموم میشه

پسر عزیزم ، این بود اهم رویدادهای گذشته که به علت تاخیر زیاد خلاصه نویسی شد 

و اما بریم سراغ عکسها:

این عکس زمان کوچولوییته ، وقنی که هنوز موهات صاف بود

از مدلهای خوابدنت که من عاشقشم ( اینجا تازه دمر خوابیدنو یاد گرفته بودی)

در تلاش برای سینه خیز رفتن ( یادش بخیر)

اینجاهم تمرین چهاردست و پا رفتن که تو این حالت گیر میکردی

و بعدش

و این دوتا هم دمرخوابیدنهای اخیرا

زمانی که فرنی میخوردی و چون دوست نداشتی همه رو به بیرون تف میکردی و بعد میخندیدی

عاشق میوه خوردن هستی و بودی

روز راهپیمایی روز قدس سه تایی باهم

واست وان گرفته بودیم و تو خیلی خوشت اومده بود و گیر داده بودی به دریچه ی خروج آبش

مشغول جویدن پستونکت برای تسکین درد لثت ( اون زمان بی دندون بودی)

عکس انتخاب کاندیداتوری ریاست جمهوری ( از الان داری خودتو آماده میکنی)

اینم علی خوشمزه که من و خاله مصوم لپشو با بوسمون نانا کردیم

بی اعصابی پسر گلم تو خواب

چنان داشتی شاخک مورچه کوچولوتو میمکیدی که یه لحظه فکر کردم داری آبمیوه میخوری

اندر احوالات گرفتن وسایل و تمرین بلند شدن

یه شبی از شبها

لباس جدیدتو پرو کرده بودی

اندر حکایات کله پا شدن و دید زدن از زاویه ای دیگر

اینجا هم آماده شده بودیم بریم دد و تو عصبانی بودی که چرا بغلت نمیکنم

پس این جورابهای من کووووو مامان

عاشق این عکستم شازده پسر( از خونه مامان جون میخواستیم بریم خونه خودمون)

گیر داده بودی به تشت آشپزخونه و منم واسه اینکه به کار خودم برسم نشوندمت توش ( اینجا داری تبلیغات میبینی)

اینجا هم داشتیم آماده می شدیم بریم خونه دد

دقیقا دوشب قبل از به دنیا اومدن رادین جون پسرخالت باهم رفته بودیم رستوران

اینم رادین جووون جووونی

این دوران داشتی نشستن یاد میگرفتی و تو حوضچه ای از بالش غرق بودی

اینم مدل خوابت که همیشه دستاتو میزاری زیر سرت

تو و علی کوچولو تو دوره ی خونه ی مامانجون

قبل از رفتن به مهمونی و ژست مادر کُشِت

در حال فیتیله پیچ کردن تلفن و گره خوردن تو سیم تلفن

زمانی که بجای خواب دوست داری بازی کنی و با عقب عقب رفتن خودتو سروته میکنی

عاشق تسبیح منی و تا چشم باز کردی حمله کردی سمتش

اینجا هم مشغول ذکری

در حال بازی با الاغی جون خنده رو ( البته از خنده هاش زیاد خوشت نمیاد )

تو و الاغی جون فیس تو فیس

سوار بر اسب مهربون هدیه دایی جون

تو و بابا در حال رفتن به دد   ( البته منم میام همراتون )

گیر دادن به یه تیکه نون خیلی کوچولو و مدتها ور رفتن با انگشتت

خونه خاله جون و خوردن دُم گاوی جون

اینجا هم تو دوره  خونه خاله جون ، دخترخاله مامان تو رو نشون زد ( البته قرار شد تو فریز بمونه تا تو بزرگ شی، عمرا اگه بهش پسر بدم)

تو و داداشی جونت مشغول بازی( زمانی که تو نبودی این بچم بود )

اینم پختن آش دندونیت (شیز برنج) که با تاخیر پایان هشت ماهگیت پختم

پسر قشنگ مامان در حال تمرکز برای خواب

تو و رادین (سمت راست ) و علی (سمت چپ) خونه ی خاله سحر جون

اینجا سرماخورده بودی و من حمومت کرده بودم ، سرتو بستم که سرمات تشدید نشه

بمیرم الهی ی ی ، اینجا ویروسی شده بودی و تب شدید کرده بودی و  حالت خیلی بد بود

روزی از روزها

بابا جون و مامان جون رفته بودن حج ( بابا جون کنار غار حرا )

اینم نگاه خوشگل پسر چشم قشنگ مامان

روز جهانی حضرت علی اصغر(ع) 9 آبان 93 مصادف با 6 ماه محرم

از خواب بیدارت کردم تا آمادت کنم

قبل از شروع مراسم

حین مراسم از بس خوابت میومد نشسته خوابیدی 

بعد مراسم و پسر خسته ی من

اینجا هم بعد مراسم که عکاس بود و عکس یادگاری مینداخت( عکس ده هزار تومنی !!! )

والسلام

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

مامانی
11 آبان 93 15:58
ای مامان تنبل چه عجب آپ کردی مثل همیشه شیرین و قشنگ انشالله همیشه سالم و سلامت باشه. ایلین هم یه هزار پا داره دقیقا همینطوری مثل مورچه متین از کوچیکیش تا حالا شاخکشو میخوره
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
فدات الهام جونی'آره اینم مورچه یار باوفاشه از دوماهگی'خیلی دوسش داره
ستاره
14 آبان 93 10:53
سلام به مامان مرجانی و اقا متین گل.چه عجب مرجان جون یادت افتاد گل پسرت یک وب داره!!!!!!!!!!!!!!!! واقعا عکسا شو که میبینی بزرگ شدنشو احساس میکنی.فداش بشه خاله.خدا برات نگه داره. ما منتظره عکسای بیشتر از شیرین کاریای اقا متین هستیم. باز نری پشت سرتو نگاه نکنی.
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
مرسی ستاره جون,آره بعد این مدت واقعا تغییررو هم تو چهرش و هم کاراش متوجه شدم اگه پسرم همکاری کنه به روی چشم علیرضای ناز منو ببوس
زهـــرا
15 آبان 93 10:18
به به به چه عججججججججججب مرجان خانوم رضایت دادن ماشالا چه بزرگ شده این چن وخته عاقا متین عزیزززززززم... من عاشق این مدلی خابیدن بچه ها هستم که طاقچه شونو هوا میکنن :دی همه عکساش یه طرف اون عکسی که داری امادش میکنی برا مراسم شیرخارگان یه طرف شکایت از سر و روش میباره طفلی، چقد عاجز شده قیافش))) راستی ما برا مراسم دندونی یه اش بار میزاریم که عین اش رشته س فقط به جای رشته گندم داره شیر برنج برام تازگی داشتو جالب بود مبارکش باشه ایشالا اش پشت پای سربازیش در ضمن تنبل خانوم زود به زود اپ کن
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
سلام زهرا جون 'خیلی دلم واست تنگیده بود'دختر کار مارو سخت کردی با این نظر حذف کردنت طاقچه رو خوب اومدی'من عاشق طاقچشم ممنون از نظرات قشنگت گلم
ღஜ تـرنـــــــم بـــاران ღஜ
15 آبان 93 11:22
سلام مرجان جون خوبي؟ متين جونم خوبه؟ آجي تنبل اينهمه مدت چيكار ميكردي كه وب اين شيطون بلا رو آپ نكردي؟ به به ميبينم كه عكس سر صفحه اتو هم عوض كردي متين جون در هر حالت خيلي خوشگله 8-9-10 ماهگي متين جوني هم مبارك باشه عزيزم ايشالا پسره بزرگي بشه دندونهاي نو هم در جاي خودش مبارك باشه... تولد رادين كوچولوتو هم تبريك ميگم از خدا ميخام خدا هم رادين، هم متين هم علي كوچولو و همه بچه ها رو برا مامان باباهاشون حفظ بكنه! مرسي بابت عكساي باحالت عزيزم دستت درد نكنه! چشماي پسرت منو كشته ماشاله هزار ماشاله تو همه عكسها چشماش تو چشم ميزنه، خيلي خوشگلن!
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
سلام عزیزم ممنون از کامنت زیبات'چشمات قشنگ میبینه گلم انشاله خدا شما و کوچولوهای خونوادتونو هم حفظ کنه'خیلی خوشحال شدم از حرفهای دلنشینت عزیزم
زهـــرا
16 آبان 93 13:52
سلام عزیزم مرسی که با حوصله به سوالام جواب دادی بجز این ایمیلی که برام زده بودی یه میل دیگه هم بود که امروز دوتاشو با هم خوندم شرمنده من متوجه نبودم اخه خیلی ایمیلامو چک نمیکنم از بس که همش تبلیغاتیه اینم برا این چک کردم چون منتظر جوابت بودم عزیزم زین پس برای سهولت در امور مرجان خانم گل کامنت اخرین پست ارسالی رو تا ثبت پست جدید باز میزارم ببخش که به زحمت افتادی دوستم
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
ممنون زهراجووووونم خیلی گلی
•♥مامان متین♥•
17 آبان 93 20:41
سلام مرجان جون خوبین؟)) دلمون برات تنگ شده بود
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
سلام پرنیان جووون'ماهم همینطور به وبت سرزدم ولی هرکاری کردم کامنت بزارم نمیشد!! ماهمچنان طرفدار سرسخت وبتون هستیماااا بوس
سمیه مامان امیرطاها
24 آبان 93 21:29
واااااااای ع.س اولشو ببین چقد کوشمولو بوووووود من یادم رفته کوشمولویی نی نی هامون فرنی خوردنش خیلی بامزه س اسول پسر راهپیمایی هم رفتی؟ مت گرم وای چی بامزه دستشو گذاشته رو چشاش خوابیده انگار نور چشاشو اذیت میکنه وای خوردن مورچه ش حرف نداره، ژست محشریه میخوام بوخورمش هه هه مثه امیرطاها زیر فرشا رو میگرده خدا رادین جونو هم برا مامان و باباش حفظ کنه واااااای تو بالش داره غرق میشه وای دختر مواظب باش گردش میکشنه خدایی نکرده وای سه تا نی نی چی بامزه وای من هلاک ژست گرفتن قبل خوابشم اهی بمیرم برات چه بی حاله وای عکس یادگاری روز جهانی حضرت علی اصغرش محشر شده
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
سلام سمیه جون'دیر به دیر به ما سر میزنی خاله چه خوب دونه دونه نظراتتو گفتیا 'همه رو تصور کردم که کدومو میگی ازبس نیستی و کم میای خوو این شاهکارهای خاله هارو نمیبینی تازه چندتا عکس دیگه هم بود من فقط اینو گذاشتم( کار الی رو میگما) مرسی از کامنتهای قشنگت خاله
ܓ♥●•٠·˙نفسشܓ♥●•٠·˙
26 آذر 93 20:44
واااااااااااای ننویس این چیزا رو خو من دلم بچه میخواد مگه نمیدونی من و شوهری عاشق بچه ایم!!
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
پس بجنبین دیگه دست بکارشین
عاشقونه هاي ما دوتا
23 اسفند 93 16:12
سلام بر مرجان بانو گل خودم خوبي؟ مرسي عزيزم آره ديگه بايد دست به كار بشم ممنونم عزيزم چه دعاي زيبايي كردي برام، ايشالا به خوبي و خوشي به استقبال سال 94 برين و سال 94 يكي از بهترين سالهاي زندگيتون باشه مرجان جونم ايشالا هميشه سلامت و شاد كنار خلانوادذه گلتون سرزنده باشين