متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

متین ، فرشته آسمونی من

درگذرایام

1393/2/19 18:20
847 بازدید
اشتراک گذاری

قندو عسلم

سلام پسرقشنگم'امروز7 بهمن ماهه و توامروز17 روزه شدی

http://zibasaz.niniweblog.com/

پسرعزیزم 'امروز17 روز اززمان اومدنت به این دنیامیگذره'قبل اومدنت اونقدرانتظارکشیدم که همش باخودم میگفتم چراروزها نمیگذره'خصوصا وقتی تو دلم بودی و هنوزتو ماه سه و چهاربودی'چقدر روزبه روز رو با تقویم جیبیم گذروندم و هرروزهفته ها و روزها رو میشمردم تا تو بیای پیشم'حالاکه خداتو فرشته کوچولوی زیبا روبهم داده اونقدرمنوبه خودت مشغول میکنی که باورم نمیشه به این زودی 17 روزت شده!روزهای اول صورت و چشمهات خیلی پف داشت 'اوایل متوجه نبودیم ولی روزهای بعد که ورم صورت و کمی هم پلکهات خوابیدو وقتی به عکسهات نگاه میکنم متوجه این موضوع میشم 'روزهای اول تقریبا300 گرم از وزنت کم شده بود که طی روزهای بعد شکرخداجبران شد'دلپیچه هم اکثرااذیتت میکنه 'زردیت تقریبا برطرف شده و فکرمیکنم کمی داخل چشات مونده که اونم انشاله به زودی خوب میشه'ازخوابیدنات بگم که خیلی نازمیخوای'خودتوکج و ماوج میکنی و دستاتومیزاری جلو صورتت و سرت رو میدی عقب'و یه موضوع دیگه اینکه وقتی ساعت شیرت میشه خودت با نق و نوق بیدارمیشی و دستاتو میزاری دهنت و ملچ ملوچ میدی!

بعضی وقتها هم ماشاله سیر نمیشی و بازم دهنت به دورو اطراف میچرخه'عطسه هم زیاد میکنی'راستی چقدرصدای عطسه و سرفت قشنگه!انشاله دیگه ازاین صداهای قشنگ ازت نشنوم پسرم!

باباحسینت هم وقتی ازسرکارمیاد باهات مشغول میشه و همش میخواد که بغلت کنه و مدام به من میگه یا تو گشنته و یا جات خیسه'پسرم بزرگترکه شدی حال بابارو بگیر که اینقدر به مامانت گیر نده!

کوچولوی من 'جونم واست بگه شبا زیاد بیدارمیشی 'منوببخش که بعضی وقتا خواب گیجم میکنه و کمی صبر میکنم ببینم میخوابی یا جدی جدی داری بیدار میشی'امیدوارم بزرگتر که شدی خواب شبت تنظیم شه و بگیری بخوابی!

گل پسرم 'اول بهمن بردیمت بیمارستان و شمارو ختنه کردیم'خجالت نکش عزیزم این کاریه که همه مردها یه روزی باید انجام بدن'تو 11 روزه بودی که ختنه شدی و وقتی توی کوچولو رو رو برانکارد درحالیکه آروم به دورو برت نگاه میکردی و بردن انگارتکه ای ازقلب منوبردن 'بی اختیارگریم گرفت منی که در چنین مواقعی زیاد خودموکنترل میکنم و کمترکسی اشک منو دیده!البته اخیرا زیاد حساس شدم و زود به زود اشکام درمیاد'مثل اون روزی که بعد دوهفته میخواستیم ازخونه مامان جون اینا بیایم خونه خودمون'وقتی داشتم وسایلت رو جمع میکردم چنان دلم گرفته بود که انگار میخوام برم خارج ازکشور!

هرچی سعی میکردم جلو اشکاموبگیرم که کسی نفهمه آخرنتونستم و هم با باجون و هم مامان جون دیدن و فقط من میدونم اگنا چقدر ناراحت شدن'و پسرداییت محمدجیگرمن که طاقت دیدن اشکای منو نداره و هرباراگه ببینه غصه میخوره و اونروز بین اشکریزان من که نمیتونستم حرف بزنم و خداحافظی کنم همش میگفت عنه عافطه چراداری گریه میکنی؟محمدالان 8 سالشه و ازوقتی به حرف افتاد و به من گفت عنه عافطه(به جای عمه عاطفه) ازبس شیرین میگفت بهش سفارش  کردم تا مردهم بشی منوهمینجوری صداکن'راستی طاهای ناز و چشم قشنگ دیروزیکساله شد 'دیشب همه اوموه بودن اینجا و پیش تو بودن 'خوب پسرم حرف زیاده'اگه بخوام ادامه بدم تا فرداهم میتونم بگم و بنویسم اما باقیش بمونه روزهای آینده به امید خدا!ببخشید که عکسی ازت نزاشتم'سرفرصت با کامپیوترمیام و عکساتومیزارم

جیگر من آرزو میکنم روزهایی که پیش رو داری روزهای طلایی و توام با سلامتی و شادی واست باشه 

تا یه روز دیگه که بیام و برات بنویسم به خدا میسپارمت دلبندم

 

پسندها (1)

نظرات (5)

فریده
10 بهمن 92 19:28
مرجان جونی ان شالله تک تک روزاتون پر از شادی باشه.آرنا هم خیلی عطسه میکنه.از همون شب به دنیا اومدنشم شروع شده راستی ممنون که اومده بودی به وبلاگ آرتاجونی
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
سلام فریده جونم ممنون که اومدی به وبلاگ متین سرزدی آرتای نازتو ببوس ماااااااچ
الهه
14 بهمن 92 16:02
تبریک میگم مامان عزیز خدا گل پسر نازتو حفظ کنه خوشحال شدم از اینکه به سلامتی این 9 ماه رو به سلامتی گذروندید
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
سلام الهه جون چقدر خوشحال شدم به وبلاگ پسرم سر زدی من که میشه به یادتون هستم مااااااااااااااچ
سمیه
15 بهمن 92 22:45
بابا عکس بذااااااااااااااااااااااااار
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
گذاشتم بالاخره سمیه ه ه ه ه ه ه برو ببین تا نرفتی
افسونی
17 بهمن 92 15:23
آخی نازی ایشالله زیر سایه مامان مرجان و بابایی همیشه شاد و سر زنده باشه
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
سلام افسون جون ممنون ازلطفت'انشاله به زودی و به سلامتی نی نی نازتوبغلت بگیری'پسرتوببوس و مواظب پسمل کوچولوی توشکمت باش'بوس
مرضیه ع
17 بهمن 92 21:25
سلام مرجان جون. هزاز هزار ماشاالله. بالاخره عکسش رو گذاشتی تقریباً هر روز می امدم سر می زدم . به وبلاگ امیرعلی هم سر بزن اگه دوست داشتی لینکش کن من وبلاگ متین رو لینک کردم. http://amiralinaz.niniweblog.com/
مامان عاطی(مرجان)
پاسخ
سلام مرضیه جون'مرسی ازاینکه به وبلاگ متین سرزدی امیرعلی نازماچطوره؟خودت خوبی؟ به روی چشم حتمامیرم وبلاگ امیرعلی رومیبینم و لینک میکنم'منتظربودم! امیرعلی نازوببوس